رعایت پیمان و پیمانه در نوشتارها!
رضا زرعی ، وکیل پایه 1 دادگستری – اردبیل
در هوای دوستداران دشمن خویشم رهی
در همه عالم نخواهی یافت مانند مرا
در نوشته ها و نقادی ها ، بخصوص در متون روزنامه ای ، معمولاً به ظرایف ویرایشی و محتوایی یادداشت ها و مقالات توجه کافی و مناسب نمی شود و تفاوت بارز «زبان معیار علمی» با «زبان معیار ادبی» مدنظر نویسندگان و حتی دست اندرکاران چاپ و نشر در روزنامه ها و مجلات ، بخصوص در مطالب تخصصی و حقوقی قرار نمی گیرد که نتیجه این قبیل بی دقتی ها و سهل انگاری ها غالباً بر باد دادن زحمات و تلف کردن عمر و کاغذ است که قابل اغماض نیست .
در این نوشته با ذکر مصادیقی روشن ، سعی شده در حد ظرفیت و حوصله این مقال ، به هر کدام از این موارد نیم نگاهی بیندازیم و مصادیق هر کدام را در نوشتارهای هفته نامه صور اسرافیل ارائه دهیم . در این خصوص - البته با حال و هوایی متفاوت - قبلاً در شماره های 64 و 67 «مدرسه حقوق» کانون محترم اصفهان با عناوین : « شیوه های نگارشی مقالات و رعایت زبان معیار » و « نقدی بر مقاله هزار و یک » توسط نگارنده پرداخته شده که علاقه مندان می توانند به آن دو نوشته نیز مراجعه فرمایند .
همان گونه که می دانیم ، در زبان معیار علمی ، کلمات دور از هر گونه بار احساسی و عاطفی و بدون به کار بردن استعارات و کنایات و همچنین سخنان دوپهلو بیان می شود و مباحث و تعابیر به کار رفته روشنی و وضوح بیشتری دارد ، از اغراق ها و مبالغه های آن چنانی خبری نیست و حال آنکه در زبان معیار ادبی این شرط ها و محدودیت ها نه تنها مطرح نیست ، بلکه برعکس سعی بر استفاده مناسب و مکرر از صنایع لفظی و معنوی است .
حال اگر صور اسرافیل نیز بخواهد بیشتر از گذشته موفق باشد و روند رشد خود را سریع تر کند ، باید در این مسائل فنی ، تشکیلات و سازمان دهی خود را افزون تر کند تا این تشکیلات نیز بر اثر سعی و تلاش ها و رفع ایرادات شکلی و ماهیتی موجود مصداق بارز تعبیر استاد دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن باشد که در شروع فعالیت مجله «هستی» فرموده بودند که این مجله می خواهد با مطالب و مسائل مطرح شده « روزنی از نیاز زمان را پر کند » که تا حدی نیز چنین بود .
انصاف می دهیم ، هفته نامه صور اسرافیل– حداقل در موضوعات وکالتی و حقوقی – در مدتی اندک نظر بسیاری از قلم به دستان صاحب نظر و اندیشه را به خود جلب کرده و شایسته همه گونه همکاری و جدیت است . ولی این همه دلیل نمی شود که از بعضی از خطاهای ویرایشی و نگارشی و همچنین چینش درست عناوین و صفحه بندی اصولی و گاهی هم در بررسی هر چه بیشت محتوای مطالب ، چشم پوشی شود . با این انگیزه به چند مورد از این اشکالات شکلی اشاره گذرایی می کنیم :
1- در گزینش مقالات و یادداشت ها گاهی نام و اعتبار نویسنده آن قدر جلب نظر نموده و اعتماد آفرین شده که تقریباً هیچ توجه و دقتی در محتوا و ویرایش مطالب به کار نرفته است . مثال بارز این ادعا چاپ بی چون و چرا و بدون بررسی یادداشت « سازش کیفری » در شماره 32 صور اسرافیل بود که در تبعیت محض از آیین نامه میانجیگری تصویبی قوه قضائیه ، توسط یکی از همکاران صاحب نظر و شناخته شده توصیه های مؤکدی خطاب به کانون های سراسری و وکلا شده بود ، که با یاددشت های نگارنده با عنوان « آیین نامه میانجیگری در مواجهه غیرقانونی » در شماره 35 چندین بار به این موضوع اشاره و ایرادات اساسی شکلی و ماهیتی آیین نامه فوق با شرح بیشتری تأکید و عیان شد تا آنجا که به توقف کامل این آیین نامه منجر گردید ، که در همین جا از چاپ این یادداشت آن هم در محل مناسب از صفحه اول نشریه ، از متصدیان جدی و تلاشگر صور اسرافیل تشکر می کنیم .
مثال بارز دیگر از اشکالات شکلی به کار بردن تعبیر « دکتر » در مقابل نام نگارنده در شماره های 39 و 46 ( هر دو در صفحه اول) بود ، که بلافاصله با تذکرات شفاهی حقیر ، هر چند به شکل قبلی توسط خود متصدیان محترم ، که لطف زیادی به این کمترین دارند ، دیگر تکرار نشد . ولی با تأسف ، بعداً این عنوان علمی در تبعیت از کاربردهای قبلی (یا از روی لطف) ، در انتهای یادداشت « سرای زرنگار » (شماره 51 ) توسط نویسنده محترم (جناب رهسپار) نیز استفاده و چنین قید گردید : « این نوشته تقدیم به آقای دکتر رضا زرعی ، که در بیان حق سری پرشور دارد » (!) بعد از آن نیز همچنان در یادداشت این عزیز در شماره 58 صور اسرافیل با عنوان « عدلیه و ...» بار دیگر ( 5 مرتبه ) این اصطلاح علمی در مقابل نام و نام خانوادگی نگارنده به کار گرفته شد تا با استفاده از تلمیح « سلیمان و مور » و استخدام « عصای حضرت موسی کلیم الله تمام سحر و جادوی قلم» جناب آقای رهسپار باطل شود! همین تعبیرات به کار رفته در قبال بحث فنی و حقوقی – اجتماعی نگارنده ، نمونه خوبی بر عدم رعایت تفاوت های اساسی زبان معیار علمی از زبان معیار ادبی بود ، که با تأسف بسیار مورد عنایت واقع نشده بود ؛ چرا که اگر نقدگونه ای بر یادداشت چاپ شدۀ جناب رهسپار ( شماره 48 ) توسط نگارنده در شماره 52 همین هفته نامه با عنوان : « اندیشه ورزی رفع مشکلات آپارتمانی » صورت گرفته و پرهیز دادن حکومت و قوه مقننه توسط جناب رهسپار در اعمال ضمانت اجرای کیفری در تنظیم روابط همسایگان ، به لحاظ فراهم نبودن شرایط و زمینه های فرهنگی و اجتماعی در کشور تا حدی غیرقابل اجرا اعلام شده بود ، لازمه اش نه مقابله با شیوه های غیرعلمی و احساسی ، بلکه به طریق ارائۀ تحلیل های علمی و فنی و سوابق تاریخی و با تعیین اقدام های جایگزین ممکن الحصول بوده است تا نگرانی های موجود ، در عدم اعتقاد عملی قوه قضائیه به بهره مندی از تحولات جدید جهانی در قوانین جزایی و از جمله قضازدایی ادعایی منتفی گردد ، ولی همان گونه که به عرض رسید ، به جای این گونه اقدامات ، از تعبیرات عصای موسی ، سحر و جادو و اژدها رفته و نیز سخن از قضایای سلیمان و مور به میان آمده بود تا یادداشت مورد بحث کاملاً از حدود زبان معیار علمی خارج شود و تأثیر مثبت عینی و عملی در برنداشته باشد!
2- گاهی نیز ایرادهای اساسی در وهله اول به بعضی نویسندگان عزیز و صاحب نظر برمی گردد که به صورت کنایی ادبیات آثار مرحوم کاتوزیان به کار برده شود و در همین زمینه ، نقل قول از آن عزیزی شود که با همه خوشنامی ، توسط دادگاه عالی انتظامی رد صلاحیت شده بود(!) که از هر جهت که نکاه بکنیم ، باعث سوء تفاهمات و برداشت های منفی و غیرحرفه ای است و ممکن است این نحو رویکردها ، نوعی استفاده ابزاری از نام و آثار استاد کاتوزیان نیز محسوب و باعث آشفته کاری بیشتر گردد تا چه رسد به این که « در پایان این نوشته را بدون شرح به آقای دکتر رضا زرعی » تقدیم فرمایند!
لذا اعلام می دارد :
الف- اگر نگارنده ، بنا به اظهار جناب آقای رهسپار در یادداشت « عدلیه و ...» ، در زمینه هایی از علم حقوق ، زبان و ادبیات شیرین فارسی و غیره توفیقاتی داشته و یا قلمی زده و قدمی برداشته است ، این اتفاقات به نظر حقیر ، البته در صورت صحت ، هیچ مزیت و تشخّص خاصی را نمایندگی نمی کرد تا اینجانب شایسته و مشمول اوصاف دکتری باشد و در کنار بزرگانی چون دکتر ناصر کاتوزیان نشانده شود ؛ مخصوصاً این که مصادیق و قرائن آموزشی این تکیه کردن ها نیز فاقد هر گونه امارات و قرائن علمی و تاریخی بوده است . این ها همه خلاف عهد و پیمان و پیمانۀ عرصۀ نویسندگی و پرداختن به « ادب و ادبیات » و اهالی صاحب شأن و شوکت این بارگاه عظیم شمرده می شود و شایسته است در این وادی ها ، قبل از هر چیز « حد و اندازه در گفتار و رفتار » رعایت شود تا روند تلاشگری ها و موفقیت های آینده همچنان تداوم یابد .
افسانه حیات دو روزی نبوده بیش آن هم کلیم! با تو بگویم چه سان گذشت؟
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن یک روز هم به کندن دل زین و آن گذشت ...
ب- برای شیرین تر کردن کام خوانندگان عزیز ، مجموعه داستان های فکاهی و لطایف هزار و ده گانه با عنوان « لبخند » ، « زرنگی نویسنده » را بیرون می کشیم تا ذره ای از رموز سرآمد شدن مرحوم مهدی آذر یزدی ، در بین (قصه نویسان کودکان قبل و بعد از انقلاب ، آن هم بدون داشتن هرگونه مدرک تحصیلاتی کلاسیک که دبیرستانی و دانشگاهی آشکار شود) . این مجموعه در سال 1333 از طریق کانون معرفت چاپ و نقادی های ابداعی یکطرفه الکساندر دوما ، نویسنده بیش از 300 اثر از جمله « کنت مونت کریستو » و « سه تفنگ دار » را در خود جای دهد که:
یک روز مردم پاریس نظر یکدیگر را به مقاله انتقاد آمیزی که در یکی از روزنامه های گمنام فرانسه علیه الکساندر دوما چاپ شده بود ، جلب کردند ... اهل ذوق و ادب انتظار می بردند که الکساندر دوما پاسخی به آن بدهد! اتفاقاً تا دو سه روز دنباله آن مقاله هر روز شیرین تر و جالب تر ادامه یافت و مردم امضای نویسنده را ، که جرأت کرده بود به الکساندر دوما بتازد ، نمی شناختند . یک روز بعد مقاله ای با امضای ناشناس دیگری به نفع دوما چاپ شد و این مشاجره و مباحثه قلمی ، که درباره بزرکتر نویسنده عصر درگرفته بود ، باعث شد که تیراژ روزنامه تا چند برابر بالا رود و اسم وی نقل هر مجلس و محفل شود . مردم تعجب می کردند که چرا خود استاد سکوت کرده و در مقام دفاع برنمی آید! اما در پایان هفته دوم ، الکساندر دوما به ملاقات مدیر روزنامه رفت و گفت : آمده ام حسابمان را تسویه کنیم! مدیر روزنامه با تعجب پرسید : کدام حساب؟ ما که خود به شما اهانتی نکرده ایم و ستون بحث و انتقاد برای جواب حاضر است؟ دوما گفت : مقصودم این است که آن مقالات مخالف و موافق هر دو را خود من فرستاده بودم و چون یقین دارم در وضع روزنامه مؤثر بوده ، حق السهم خود را مطالبه می کنم!
مدیر روزنامه ، که از این شاهکار دوما سود فراوان برده بود ، از دانستن حقیقت بسیار خوشحال شد و با منت بهای مقالات را ، چنان که دوما می خواست ، تقدیم کرد .
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
ج- اگر فعالیت های مطبوعاتی و فرهنگی و بخصوص نویسندگی را به تعبیر مرحوم کیومرث صابری ( گل آقای ملت ایران ) «نوعی ادعا در قبال دیگران» بدانیم و یا نویسندگی را ، به قول نیچه «یورش بر وضع موجود» تلقی کنیم و یا آن را به تعبیر دکتر ناتل خانلری «آفرینندگی» تعبیر کنیم ، در همه این فرض ها خوانندگان نوشتارهای ما کاملاً حق خواهند داشت ، که بدون نگرانی از عکس العمل های احتمالی نویسنده اصلی ، نظرات و ارزیابی های خود را به صورت متقابل ارائه دهند تا در نهایت ، به هدف اصلی ، که رفع عیب و نقص های احتمالی و تقویت محاسن در جامعه و تداوم کاوشگری با تفکر است ، برسیم .
د- رعایت عدالت ، انصاف و ادب در گفتارها و پرهیز از کنایات در نوشته های جدی و نگه داشتن حرمت قلم و جهت گیری های صحیح از شرایط تأثیرگذار در اصلاح امور و کم کردن معایب همدیگر و جامعه است . آنچه که در این ایام برزخی شایسته است - و قبل از همه رعایت آن را بر خود نویسنده این یادداشت برمی گردد - پرهیز از ارتکاب حرکات و سخنان نابهنجار و بر خلاف اصول و موازین انصاف و عدالت و ادب است که گاهی کم و بیش رخ می نماید و ظاهراً مرحوم رهی نیز دچار همین معضل درونی و دوستانه بوده که بدین صورت اشاره فرموده است :
چشم یاری داشتن از دشمنان بیهوده است دشمنی بودست کار دوستان تا بوده است
هـ - نظر به بحث ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه در آیات قرآنی ، به نظر می رسد ما نیز ، بخصوص در امور فنی و تخصصی ، در قبال نقادی های فنی احتمالی ، به جای خوشحالی از این که کسانی نوشته های ما را خوانده و نظراتی را نیز در نفی و اثبات و اصلاح ابراز داشته اند ، خلط مبحث نکنیم و خلاصه این که بحث های جدی حقوقی و اجتماعی را با عوالم و تعابیر نوشته های ادبی اشتباهی نگیریم .
برای شیرین کردن کام خوانندگان گرامی قسمتی از ماجرا را طی ابیات ذیل با عنوان : « دکترای زوری » تقدیم می کنیم :
دکترای زوری !
شنیدم دوستانی مهر پرور به نزد من بسی سالار و سرور
به « اسرافیل » ، گهگاهی نشستند عناوینی بر این درویش بستند!
گهی«حق گوی»گشتم ،گاه «پرشور» که چشم بدنظرها اندکی دور!
حکایت از « سلیمان- مور» گفتند! سخن از« اژدها » و طور گفتند!
گهی از دور ، گاهی هم حضوری مرا «دکتر » لقب دادند زوری !
قیاساتی مع الفارق سراسر به استادان شدم گاهی برابر!
*****
چرا این دکتری ها سرسری شد؟ لواش ما به قُطر بربری شد؟
کشاورزان اگر در کشت و کارند گیاه بی ثمر هرگز نکارند
خلایق گه چنین و گه چنانند گهی پایین و گه بالا نشانند ...
خدا داند به درگاه حقایق چه کس باشد بر این القاب لایق
*****
تو هم ای آشنای نیک رفتار بیا پیمانه و پیمان نگه دار
اگر گفتم که روی چشمت ابروست ز ما بگذر ، که این بسیار نیکوست!
که عطر آن است هر دَم خود ببوید نه آن که دائماً عطار گوید
سلیمانم کجا ؟ مورم کجا بود؟ عصا چون اژدها ، طورم کجا بود؟
مریدیّ و مرادی در سرم نیست به جز نقدو نظر هم رهبرم نیست
*****
به خود گویم بسی از این سخن ها به دور از چشم و گوش انجمن ها :
ادب دانان سخن سنجیده گویند به جز مهر و وفا راهی نپویند
ادب ؛ یعنی که « اندازه نگه دار » به کردار و به گفتار و نوشتار
بیا «گلشن» رویم و جان ببینیم گلی بوییدنی از آن بچینیم :
« جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست »...