دکترحسینقلی کاتبی، وکیل صاحب ذوق و قلم (1291-1369)
(قسمت اول)
رضا زرعی ، وکیل پایه یک دادگستری - اردبیل
یک زبان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف خوب آن مَلَک «مولوی»
بعد از معرفی مرحوم علی ابوالفتحی اینک نوبت به یکی از دوستان صمیمی آن مرحوم ؛ یعنی دکتر حسینقلی کاتبی تبریزی می رسد همان کسی که به عنوان وکیل پایۀ یک دادگستری ، فرهنگ نویس، نویسنده، روزنامهنگار و شاعر شناخته شده است ، پدرش بهجتالممالک نام داشت و رئیس وقت ادارۀ پست و تلگراف مراغه بود . و در سال 1291 شمسی از مادرش شاهزاده اختر، دختر رضا قلی میرزا (نوۀ فتحعلی شاه) در مراغه متولد شد . دو برادر وی به نامهای مهدیقلی و علیقلی نیز صاحب ذوق و اندیشه بوده و آثار قلمی هم داشتهاند. کاتبی که به زبانهای ترکی و فارسی شعر می گفت ، در اشعار ترکی تخلص «جوشغون» را برای خود انتخاب کرده بود که جلوه گری خاصی داشت.
وکیل ما پس از طی دورۀ ابتدایی و متوسطه در تبریز، در سال 1316 در رشتۀ حقوق قضایی و سیاسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفت و در سال 1318 خدمت دولتی خود را با سمت مستنطق مستقل(که چندی بعد بازپرس نامیده شد) در شهرستان خوی آغاز کرد ولی در نهایت شغل وکالت را بر مسند قضا ترجیح داد و این شغل شریف را بدواً در تبریز و بعداً در تهران تا سال 1362 تداوم بخشید.
شروع دوستی عمیق دکتر کاتبی با مرحوم علی ابوالفتحی ( که در مقاله قبلی شرح زندگانی وی را آورده ایم ) بنا به صراحت نوشته کاتبی در شماره 131 مجله کانون وکلای مرکز ظاهراً از زمانهای قبل از اشتغال به وکالت بوده است .
همان گونه که قبلاً اشاره شد ، مرحوم کاتبی به همراه دکتر علی ابوالفتحی از بنیانگذاران اصلی کانون وکلای آذربایجان و حتّی از اوّلین اعضای اصلی آن کانون در سال 1326 بوده اند. در انتقال فعالیت وکالتی به تهران، کاتبی با همکاری دوتن از حقوقدانان مشهور، به نامهای دکتر محمدعلی موحد و دکتر احمد تهرانی به تأسیس انجمنی به نام «کانون مشاورۀ حقوقی» همت گماشت که چندی نیز این همکاری تداوم داشته است.
این وکیل بزرگ ، در چندین دوره از انتخابات هیئت مدیره کانون وکلای مرکز، فعّالانه شرکت کرد و مسؤولیتهایی را نیز در همین کانون پذیرفت که از جمله آن ، انتخابات سیزدهمین دوره است که در تاریخ 12/3/45 انجام شد و از 628 رأی مأخوذه 225 رأی نصیب کاتبی شد و رتبۀ شانزدهم (عضو علیالبدل) را بدست آورد، ولی در دورههای 17 و 18 انتخابات هیئت مدیره کانون مرکز (سنوات 1353 و 1355) موفقیّت بیشتری داشت و به عضویّت اصلی هیئت مدیره انتخاب و به ترتیب به عنوان منشی دوّم و بازرس اوّل تعیین شد.
او با تسلّط بر زبان و فرهنگ ادبیات فارسی، ترکی و فرانسه و نوشتن مقالات و کتابهایی در این زبانها و آشنایی به زبان عربی، در کمیسیونهای واژه گزینی حقوق، اقتصاد و بازرگانی فرهنگستان زبان، سالهای متمادی عضویّت داشت.
مرا به کار سیاست چه کار ای دلبر!
نخستین مقالۀ کاتبی با عنوان «لباس وطنی» ، در حالی که بیش از هیجده سال نداشت، در سال 1309 در روزنامۀ «تبریز» انتشار یافت . به نظر نگارنده کاتبی در این مقاله تحت تأثیر مستقیم مرحوم صادق سرمد، ملقب به «شاعر ملی ایران» و وکیل مشهور بوده (که جداگانه به شرح زندگی وی نیز پرداخته ایم ). سه بیت از قصیده سرمد را با عنوان «لباس وطن» به لحاظ همخوانی با عنوان مقاله و شاهد تأثیر پذیرفتن کاتبی ، عیناً می آوریم:
بر تو زیبنده بود هر چه به تن جامه کنی ولی آنگونه نزیبد که لباس وطنی
زرد رویی نکشد سرو از آن رو به چمن که نکرده ست به تن غیر لباس چمنی
من نگویم که به بیگانه مکن داد و ستد بستان و بده آنگونه که خسران نکنی...
یعقوب آژند در « ادبیات نوین ایران » ، کتاب «شکوفههای ادب» کاتبی را از اوّلین کتابهای وی می داند که در دوران دانشجویی با سلیقۀ خاص ، به صورت قصّههای کوتاه احساساتی نوشته بود تا مورد پسند جوانان آن زمان قرار گیرد و مشتریانی داشت.
آقای علی اصغر سعیدی ، که یکی از مصاحبان ثابت قدمِ دانشمندانی چون زریاب خوئی و محمد امین ریاحی و ایرج افشار شمرده می شود ، در این خصوص مینویسد: «... با اینکه ]کاتبی[ در کتاب شکوفههای ادب از جمله نوشته بود:
مرا به کار سیاست چه کار ای دلبر! که دلخوشم به خیالات شاعرانۀ خویش،
با این همه عشق به زادگاه و سرزمین آبا و اجدادی؛ یعنی ایران عزیز، سرانجام پای او را هم به عرصۀ سیاست کشانید و در این وادی از راههای پر فراز و نشیب فراوان گذشت». (گفتنی است این بیت نیز ، که کاتبی استفاده کرده ، از غزل معروف ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی است ؛ با این تفاوت که گاهی در آخر مصراع اول به جای «دلبر» ،« لیدر» هم آمده است).
کاتبی در شهریور 1321 کتابچه ای در 43 صفحه با عنوان «آذربایجان و وحدت ملی ایران»، مشتمل بر یک مقدمه و چند بخش را در شهر تبریز به چاپ رسانید و آن را به دکتر رضازاده شفق اهدا کرد تا نام حسینقلی کاتبی بر سر زبان ها بیفتد و در سال 1323 که متفقین ایران را اشغال کرده بودند ، آن زنده یاد به مدت 11 ماه و 11 روز ازسوی نیروی نظامی روس در شهرهای تبریز، اراک و رشت زندانی متفقین گردد!
آن مقاله طولانی بعد از گذشت 39 سال در سر مقاله مجله آینده و در سال 1361 در مجموعۀ «افغاننامه» تألیف دکتر محمود افشار، مجدداً به چاپ رسید و با گذشت 60 سال همچنان مورد استفاده و استقبال علاقمندان بوده و تازگی خود را حفظ کرده است.
تدابیر و عملکردهای وکیلانۀ کاتبی
وکیل ما در30 سالگی با تشخیص هنرمندانۀ اقتضای زمانی و مکانی با چاپ و انتشار مقالۀ مذکور، موضعگیری صریحی در پیوند با مادر وطن اتخاذ کرد تا راه تفکّر وکیلانه در پیادهکردن ارزشهای انسانی و مفاهیم آزادیخواهانه و پرهیز از جدایی طلبی هموارتر شود و این آرمانهای عالی انسانی تحت تأثیر گرایشات نژادی و زبانی قرار نگیرد، استعدادهای ایران عزیز با حفظ یکپارچگی نیروهای داخلی و خلاق، نمایان و مشارکت آگاهانۀ جمعی، راه پیشرفت و تعالی آحاد جامعه فراهم گردد. نتیجه اینکه همان گونه که ملاحظه شد در تفکّرات کاتبی هیچ تعارضی بین گرایشهای آزادیخواهانه و احترام به ملیّت و زبان مادری ملاحظه نمی شود و انتظار جامعه از یک اندیشمند آگاه و از یک وکیل با تجربه و مبارز نیز همین است و نگاه وکیلانه به موضوعات اجتماعی و صنفی نیز از همین نگرش ها و جهت گیری ها جلوه و رنگ می گیرد .
به لحاظ اهمیت موضوع بخشی از مقاله مورد اشاره ؛ یعنی «آذربایجان و وحدت ملی ایران» را با هم مرور می کنیم:
«آذربایجانی میداند که باید افراد ایرانی از کُرد و لُر و بلوچ و بختیاری و قشقایی و ارمنی و تبریزی و اصفهانی و غیره یکدل و یکزبان بوده و جز وحدت ملی خود هدف و آرزویی نداشته باشند.
آذربایجانی میداند که باید «سر»، «بازو»، «پا» و «قلب» هم باشند تا بتوانند زندگی کنند... آذربایجانی با این عقیده در راه یگانگی ایرانیان میکوشد و دست برادری بهسوی هم میهنان خود دراز میکند و آنها را تنگ در آغوش میکشد. برای آذربایجانی نزدیکتر از تمام دنیا و صمیمیتر از تمام بشردوستان و دلسوزتر از همه نیکخواهان، برادران فارسی و خراسانی و کردستانی اوست...
آذربایجان، آزادی و آبادی ایران را میخواهد و دیگر هیچ! آذربایجان، سرنوشت ملی و سیاسی خود را جز در زیر پرچم ایران نمیخواهد و این پیمان ازلی و سرمدی اوست...»
این جملات روح افزا و موضع گیری صریح و هوشیارانه کاتبی ، آن هم در آن زمان بحران فکری و سیاسی خاص توجه مرحوم دکتر محمود افشار حقوقدان و فاضل را به خود جلب کرد و او را به وجد آورد تا بگوید :« این جملات شورانگیز... مانند شعله و شراره آتشی است که در کانون دل هر خواننده ایرانی ، چه آذربایجانی و چه تهرانی می افروزد و بی اختیار اشک شوق در چشم می آورد . آن دستی را که نویسندۀ رساله از جانب آذربایجان به سوی دیگر استان های ایران دراز کرده من از طرف آنان به گرمی می فشارم و بر سینه و دل می گذارم . ایران هم مانند مادری مهربان ، فرزند رشید خود آذربایجان را به کوری چشم حسودان و بدخواهان تنگ در آغوش خود نگاه می دارد .»
پاداش تفکّرات مستقل و وکیلانه کاتبی!
آری! این موضعگیریهای صریح و قاطع کاتبی در آن زمان-که تفکّرات منطقهگرایی، تحت تأثیر افکار خاصِ حاکم بود- تأثیر خود را گذاشت و همانگونه که قبلاً اشاره گردید ، باعث شد بعد از اشغال کشورمان توسط قوای متّفقین، در سال 1322 هجری شمسی کاتبی به همراه جمع 150 نفری ، از جمله وکلای مشهوری چون دکتر متین دفتری، سرهنگ احمد اخگر، جهانگیر تفضّلی ، شیخ عبدالحمید مینوچهر و ابراهیم سپهر توسط ایادی روس و انگلیس به مدت یازده ماه و یازده روز زندانی شود و شکنجههایی را تحمّل کند! با ذکر نمونهای از آن شکنجههای روحی جلد سوم «خاطرات و اسناد» که به همت سیفاله وحیدنیا منتشر شده ، از قول حبیباله نوبخت (که یکی دیگر از دانشمندان بازداشتشده بود) توجّه محققین را به این برهۀ حساس از تاریخ کشورمان جلب می کنیم تا از عواقب وخیم اشغال کشور توسط اجنبیها و اجحاف های بی شمار آنان بیشتر آگاه شویم:
«... بسیار دشوار بود که موضوعی را بپرسند و پاسخ بشوند و باز هم از سر بگیرند و همه شب آن را به کالبدی تازه درآورده و مورد پرسش قرار بدهند... دانایی برای کسی که بازداشت شده و استنطاق میشود عیب است و جهل مایۀ افتخار اوست. ما را هم به این جهت دستگیر کرده بودند که به خیال خودشان چیزهایی را میدانستیم و به اموری آگاهی داشتیم که دیگران از آنها بیخبر بودند.»
قدغن کردن پیگیری موضوع بازداشت مخالفان متفقین!
اشغال کشور در جنگ جهانی دوم توسط قوای روس و انگلیس و رفتن رضاشاه ، هرچند دیگر آن قفل و زنجیر و ضرب و شتم دیکتاتوری را نداشت ، ولی عوارض دیگری را در پی داشت که آن هم باعث عبرت است .گزارش شهربانی وقت و جواب وزارت کشور از همین موارد متعدد است که در کشور در زمان اشغال اتفاق می افتاد . در این گزارش طی شماره7523/8525 مورخ 21/6/22 خطاب به وزارت کشور با قید: « فوری است » با اعلام اسامی تعدادی از بازداشت شدگان، از جمله حسینقلی کاتبی ، که توسط متفقین در نقاط مختلف کشور صورت داده بودند ، گفته : « نظر به اینکه توقیف اشخاص مذکور، تا بحال چند روز است از موعد قانونی آن گذشته و مسئولیت قانونی دارد ، مستدعی است امر و مقرر فرمائید تکلیف آنان را معلوم نمایند.
در جواب این پیگیری شهربانی سه روز بعد یعنی در تاریخ24/6/22 وزارت کشور وقت، طی شماره عمومی 1386، با تأیید وصول نامه شهربانی در موضوع بازداشت عده ای اشخاص در شهرستان ها، به شهربانی تحکم می کند که: « قدغن فرمائید برای تعیین تکلیف آنها، به مقاماتی که تقاضای بازداشت آن ها را نموده اند، مراجعه شود »!
این است جواب پیگیری شهربانی کل کشور وقت از ادارۀ مافوق ، که در قبال این بازداشت های غیر قانونی اتباع ایرانی وزارت کشور اعلام می کند که خود رأساً وظیفه ای ندارند و به مقامات دستور دهندۀ بازداشت مراجعه شود... !
آزادیخواهی در سنگر روزنامهنگاری
بنا به روایت آقای سعید جلالی در شماره 81 مجله بخارا نشریه «ماهتاب» بهمدت یکسال (از سال 1316 تا 1317) به صاحب امتیازی میرزا جواد ناطق و به مدیریت مرحوم ادیب طوسی (1361-1283) در تبریز با زمینههای ادبی، علمی، تاریخی منتشر شده و مرحوم غنیزاده (وکیل و روزنامهنگار معروف) و حسینقلی کاتبی نیز مقاله ، شعر و مطالب مفید دیگر در آن نشریه به چاپ رساندهاند و گویا همین نشریه بوده که در سنوات 1320 و 1321 شمسی با سمت سردبیری کاتبی مجدداً چاپ و منتشر شده است.
آقای سعید جلالی در همین نوشته به پیشنهاد ایرج افشار دایر بر احیای نشریه «ماهتاب» و انتشار آثار و احوال مجموعه 63 نفری از بزرگان ادبی و فرهنگی معاصر آذربایجان پرداخته که نام کاتبی نیز جزو این مجموعه است . مرحوم ایرج افشار پیشنهاد خود را چنین توجیه کرده که : «ایران به آنان افتخار میکند» . از جمله اسامی دیگر می توان به این اشخاص نیز اشاره کرد : ایرج میرزا ، حبیب ساحر ، دکتر مهدی روشن ضمیر ، خلیل ملکی ، عمران صلاحی ، استاد شهریار ، موسی عمید ( وکیل و استاد معروف) و پروین اعتصامی .
کاتبی بنا به روایت «یادنامه 2» نوشته محسن بهرامی در مرگ دکتر محمود افشار ، (پدر ایرج افشار و صاحب آثار ادبی و واقف معروف ، که دکترای حقوق داشت) ، که در آذر 1362 اتفاق افتاده ، چنین سروده است :
مرگ تلخ نیکمردان هر زمانی زود بود این سخن از دیربازان در جهان معهود بود
... عمر وی با نیکـی و پاکـی بسـر شـد، لاجرم منشأ خیر و سعادت بود و کان جود بود...
هم خود و هم خان و مان را کرد وقف علم و فضل فکر و ذکر وی سراسر در پی مقصود بود ...
، از سال 1322 تا 1331 روزنامۀ «فریاد آذربایجان» (دو شماره در هفته) را - که در میان روزنامههای آن روز شهرستانها، هم طراز با روزنامۀ «پارس» شیراز شمرده میشد- مستقلاً بر عهده گرفته بود. یکمین شماره فریاد آذربایجان در 30 مرداد 1322 در تبریز منتشر شد، ولی در خلال حکومت خودمختار فرقۀ دمکرات آذربایجان از انتشار باز ایستاد و این اتفاقات، عبرت بزرگی برای وکیل ما بود. بر اثر پیگیریها و فعالیتهای کاتبی، روزنامۀ فریاد آذربابجان مجدداً از دی ماه 1325 انتشار خود را از سر گرفت . کتاب «شهریور 20 و مطبوعات ایران» چنین گزارش می دهد : ]کاتبی[ ابتدا پشتیبان حزب توده بود ولی رفته رفته از میانۀ سال 1324 به سوی حکومت مرکز گرایش یافت. در خلال حکومت خودمختار فرقۀ دموکرات آذربایجان از انتشار باز ایستاد، اما از دی ماه 1325 بار دیگر انتشار خود را از سر گرفت و مدتی هم ناشر افکار حزب ایران شد.
متذکر می شویم این نوع موضع گیری ها و تغییرات پیاپی در افکار فعالان سیاسی و اجتماعی دور از انتظار نبود؛ زیرا همانگونه که می دانیم، پس از شهریور 1320 تا پیدایش زمینۀ خیزش همگانی به رهبری دکتر مصدق، که از سال 1328 به بعد بوقوع پیوست، زنجیرهای فکری و اجتماعی تا حدود زیادی برداشته شده و میدان وسیع پربرکتی برای تولید و ارائۀ انواع فکرها و آرمان ها فراهم و عقاید متضادی پیدا شده بود . در این سال های جنجالی و آشفته – که هر چند ماهی یک کابینۀ جدید بر سرکار می آمد - وکیل جوان ما هم ، که به دنبال کشف حقایق و تأثیرگذاری اجتماعی بود و ظهور انواع گروه ها و احزاب چپ و راست را نظاره می کرد ، در نتیجه وی نیز مثل دیگر مبارزان ، همسفر با این امواج و تلاطم های طوفانی در حرکت بود و از این دید- همانگونه که گفتیم- تغییر مواضع کاتبی در مسیر مبارزات و فعالیت های اجتماعی این دوره امری طبیعی و ناگزیر به نظر می رسد و لازمۀ تکامل فکری و پختگی اجتماعی هر مبارز دل آگاهی است. اقبال لاهوری وکیل و شاعر نیز همین را پسندیده و گفته است :
دویدن و نرسیدن چه عالمی دارد! خوشا دلی که به دنبال محمل است هنوز!
ادامه دارد ....
متن کامل قسمت های 1 تا 3 این مقاله را از اینجا دانلود فرمایید .